کسی که به دورها نگاه میکند،از رفتن باز میماند،
بر جای خود میایستد و نگاه میکند؛ – نمیبیند.
همیشه کلام در آغاز، نامطمئن است.
و بعد این تویی که قادر نیستی از آن دست بکشی.
شاید میان آغاز و پایان، هنوز جایی برای معجزه باشد.
کسی که به دورها نگاه میکند،از رفتن باز میماند،
بر جای خود میایستد و نگاه میکند؛ – نمیبیند.
همیشه کلام در آغاز، نامطمئن است.
و بعد این تویی که قادر نیستی از آن دست بکشی.
شاید میان آغاز و پایان، هنوز جایی برای معجزه باشد.
جمعیت روانه بود به سوی رؤیا در درخشش اسرارآمیز به جا ماندم
همه گمان میکردند که سرخوشی خواهد آمد
تمامی پیمان های قدیسی نفرین میشوند