درِ این اتاق‌ها را،یکی‌یکی باز می‌کنیم و سرک می‌کشیم،
از اتاق سفید می‌رسیم،به اتاق صورتی
از اتاق سبز می‌رسیم،به اتاق سیاه،
از آب‌انبار قدیمی می‌رسیم،به صندوق‌خانه‌ی مادربزرگ،
من این درها را تنها برای تو باز کرده‌ام،
من این ستاره‌ها را تنها برای تو پشتِ پنجره جمع کرده‌ام،
من از سایه تنها برای تو می‌گویم،
سایه‌ای که بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود روی دیوار،