هیچ کس هرگز باز نخواهد گشت
دختری در میان همسرایان کلیسا میخواند،
از همهی کسانی که در سرزمینهای بیگانه واماندهاند،
از همهی کشتی های به سوی دریا رانده،
از همهی کسانی که سرخوشی شان را از یاد بردهاند.
دختری در میان همسرایان کلیسا میخواند،
از همهی کسانی که در سرزمینهای بیگانه واماندهاند،
از همهی کشتی های به سوی دریا رانده،
از همهی کسانی که سرخوشی شان را از یاد بردهاند.
جمعیت روانه بود به سوی رؤیا در درخشش اسرارآمیز به جا ماندم
همه گمان میکردند که سرخوشی خواهد آمد
تمامی پیمان های قدیسی نفرین میشوند